سلام 130

سلام

مطلبی جالبی 


اخرین دست اورد سلامت مرکز توکیو

1. هرکز سیگار نکشید و اگر میکشید نیمه اخر ان را به هیچ وجه نکشید .

2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید ( کلر یک قاتل تدریجی  است ).

3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل و سپس آن را به برق بزنید ( بهتر است موبایل خاموش باشد ).

4. چایی بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید .

5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت 5 دقیقه پنچره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزینها کولر را خاموش نمایید.

6. غذای خود را بیشتر از یکبار در ماکروفر گرم نکنید و بعد از آن در صورت عدم استفاده دور بریزید .

7. هنگام غذا خوردن بین هر لقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید . 2 ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید .

8. هنگام حرکت اتومبیل پنچره ها را تماما باز نکنید تا هوای بصورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.

9. لوازم ارایشی را بیشتر از 5 ساعت بر روی پوست خود باقی نگذارید سلولهای پوستی نیاز به تعریق و تنفس دارند در منزل نیز در حد امکان از لباسهای گشاد و راحت و باز استفاده نمایید. 

10. موهای خود را بیش از یکبار در شبانه روز شانه نکنید .



عید ولایت مبارک


سلام 129

سلام 

هفته قبل توی انباری به یک کارتن برخوردم که روش نوشته بود یاداشتها باز کردم دیدم دفترچه خاطرات روزانه سالهای قبل بود چندین دفتر 100 برگ 200 برگ نشستم کمی دفترچه ها رو خوندم سال 67 تا سالهای 76 روز به روزشو نوشته بودم . چند جلدشو گذاشتم توی کیفم که مواقعی که بیکار شدم بخونم . دو روز قبل داشتم دفترچه ها رو برگ میزدم میخوندم . دیدم بیشتر  بهترین روزهای عمرم به بطالت گذشته فقط درس ، تفریح با دوستان صمیمم بودن .... . روز به روز این سالها رو نوشته بودم بدون جا افتادگی مثل این که دفترچه یک صحفه فیلم جلوم هست میبینم . تصمیم گرفتم که دیگه نخونم بعدش شروع کردم همه رو پاره پاره کردم از اول به اخر خیلی با دقت ریز ریز کردم . دیدم شاید ساعتها بابت نوشتن اونها وقت صرف شده و الان در عرض نیم ساعت همش پاره کردم . دوران دبیرستان فقط به درس خوندن با رفقا و ورزش هیچ نکته مثبتی دیگه ای ندیدم  کمی سالهای بعدش در دوران دانشگاه دوباره درس و با دوستان بیشترشم شبها تا ساعات طولانی به ورق بازی ( چقدر به این کار علاقه داشتیم ساعتها بازی میکردیم خسته نمیشدیم ) فقط دنبال فرصتی بودیم جمع بشیم کمی ورق بازی کنیم حتی شبهای امتحان . 

اما همون شبها که تا نزدیکهای صبح بازی میکردم دوست دارم دلم تنک شده به هیچی فکر نمیکردیم گه گاهی سیگار هم میکشیدم حین بازی ، ورق بازیو فقط جهت سرگرمی بازی میکردیم اونم فقط بازی روک . هر چند ساعات خیلی زیادی جهت این کار در اون دوران گذاشتم و شاید هیچ فایده ای جز بطالت نبود اما خیلی دلم تنگ شده برای اون ساعات اون لحظات اون دوستانم  چندین سال که دیگه اون ساعتها تکرار نشده و هر وقت به اون دوستانم بر میخوریم با حسرت صحبت میکنیم  به هم قول میدیم یک شب بشنیم تا صبح روک بازی کنیم اما فقط در حد حرفه وقتش نمیشه. ای کاشک توی همون سن میموندم همش منتظر بودیم اون دوران تمام بشه راحت بشیم اما هیچ وقت فکر نمیکردم بعدا اینقدر حسرت اون روزهارو بخورم .

عجببببببببب . 




 

ادامه مطلب ...

سلام 128

سلام

چهار روز قبل رفتم ماموریت ، صبح برم و تا عصر برگردم اما چهار روز طول کشید . این قدر سرمون شلوغ بود که نهار ساعت 6 عصر و شام 12 شب البته دو تا نیم ساعت هم اخر شبها فرصت شد بریم زیارت ، خوب بود  . (  قم رفته بودیم  ) .

تصمیم جدی شده در مورد کار بورس. از طریق دوستان چند نفر هم پیدا کردم سفارش کردن کمک و هنمایی کنند و قرار شد رفتم تهران برم پیششون حضوری صحبت کنیم و میخوام بیشتر وقت بگذارم کمی اطلاعاتم بالاتر ببرم کم کم شروع کنم . حیف وقت ندارم اگر میشد یک دوره کلاس هم میرفتم خیلی خوب میشد . اینقدر وقت کم دارم که شاید دو یا سه ماهی بشه وقت نکرم کمی موسیقی کار کنم ساز بزنم بعضی وقتها یادم میره که اصلا ساز دارم میتونم بزنم .


  ادامه مطلب ...

سلام 127

سلام

چند روز پیش نزد یکی از دوستان بودم و کلیپهای موبایلشو میدیدیم اهنگ معروفی گذاشت و از تن و حجم صدا خواننده میگفت اهنگ که گذاشت دیدم صدای همایون شجریان هست اهنگ چرا رفتی تا اون موقع اصلا این اهنگ گوش نداده بودم چون از همایون و سبک کارش خوشم نمیامد و دوست داشتم همایون توی سبک پدرش بخونه و برای همین اصلا اهنگهاشو گوش نمیکردم ذهنیت خوبی نداشتم . اواخر اهنگ برام گذاشت و بعد از اون تا الان توی این سه چهار روزه چندین چند بار گوش کردم.ای کاشک زودتر این اهنگ گوش کرده بودم . 

شاید اون چیزی که فکر میکنی با اون چیزی که هست با هم فرق داشته باشه،از این به بعد همیشه این جمله مد نظرم هست .

  



ادامه مطلب ...

سلام 126

سلام

دوباره ما بعد از چند وقت رفتیم استخر یک بنده خدایی دیدیم هر چی نشونی میداد گفتم شما رو اصلا یادم نمیاد گفت کارخونه زیاد اومدم بازدید ، پدرم خیلی میشناخت تعریف میکرد یک کمی هم از خودم  .  گفتم پدرم که جای خود داره و اینقدر تعریف میکنید درسته اما خودم که لطف دارید همچین  درست حسابی نیستم . اخرش گفتم بگذارید برم یک کمی شنا کنم کمی فکر کنم یادم بیاید . یک ساعت بعد دیدم بالا نشسته نگاه میکنه دیدم زشته رفتم پیشش دوستم هم همراهم امد نشستیم نیم ساعتی صحبت کردیم اخرش فهمیدم از دوستان پدرم هست چندین بار هم که با هم برخورد کرده بودیم صلاح ندیده بود اظهار کنه . وقتی از سونا زدیم بیرون که بریم خونه امیر حسین دیدم کلا حالم خراب شد این دومین باره که این مدته توی استخر منو دیده بود چندین بار خودش و مادرش گفت عمو منو ببر استخر .شدیدا ناراحت شدم استخر اومدنم منظم نبود و یک دفعهای هم میامدم و اصلا یادم میرفت برم دنبال امیر حسین  هم خودش هم مادرش فکر میکنند نمیخوام برم دنبال امیر حسین . مادرش هم چند بار گفت امیر حسین ببرید استخر خیلی دوست داره کسی نیست با اون بره . امروز هم با همسایشون اومده بود یک کمی پیشش بودم و دوستمم بیرون منتظر بود و با ماشین من اومده بود نمیشد بمونم . مادرش اول تابستون مربی خصوصی گرفته بود شنا یاد گرفته بود . از دست خودم خیلی ناراحت شدم بازم به من گفت عمو اومدی استخر منو نیاوردیا . 

نمیدونم چرا چند وقته روی مدار جریمه شدن افتادم این چند وقته راه بی راه جریمه میشم . بیشترشم برای سرعته . تصمیم گرفتم  دیگه نایستم برم .  فرقی که نمیکنه اگر نوشت میفرستند و اگر ننوشتن که  هیچ . وقتی میایستم از ماشین پیاده نمیشم منتظر میمونم برگه رو بیارند پیش ماشین بدن دستم و این کارمم شاید ناراحتشون کنه بیشتر مینویسند انتظار دارند برم و مثل بعضیا بگم کمتر بنویسید  ( طبق قانون وظیفه مامور راهنمایی و رانندگی یا پلیس راه هست برگه جریمه رو تقدیم راننده بکنه و  احتیاجی به پیاده شدن راننده نیست  ) .



ادامه مطلب ...