سلام 123

سلام

هوا کم کم داره خنک میشه و شبها خنکی میشه احساس کرد . این هفته تقریبا تمامشو ماموریت بودم  و همکارا تلفن میزدن و میدیدن هر روزشو یک جایی هستم تعجب میکردن این قدر سریع جابه جا میشدم . دوشنبه توی تاکسی نزدیک میدان ولی عصر میرفتم و بیرون نگاه میکردم نگاهم افتادبه یکی از همکارای چندین سال قبل ، کنار خیابون ایستاده بود منتظر تاکسی بود چند بار خواستم پیاده بشم برم پیشش ببینمش ولی جلسه داشتم همکارا منتظرم بودن نرفتم . الان شدیدا ناراحتم چرا نرفتم خیلی زیاد ،  اهمال کردم . چرا نرفتم پیشش دیگه معلوم نیست ببینمش اما فکر میکنم همون حوالی محل کارش بود . الان دقیقا میدونم وقتی منو میدید چه رفتار واکنشی نشون میداد و برام جالبه . هفته قبل یک  اهنگ ایتالیایی قشنگی گذاشتم اما علی الظهار کسی گوش نکرده و اظهار نظری نکردن تازه میخواستم معنی اشعار اهنگ هم بگذارم .

 


ادامه مطلب ...

سلام 122

سلام

توی این هفته با یکی از رفقا رفتیم استخر ، شاید حدود دو ماهی بود نرفته بودم  هم وقت نشده بود و هم ماه رمضان بود . استخر میرم 20 دور عرض استخر شنا میکنم که خودش یک جلسه ورزشی باشه کنار تفریحش . دور دهم کنار استخر موندم کمی استراحت کنم نفس بگیرم با دوستم صحبت میکردیم یه بنده خدایی اومد کنارم هی نگاه نگاه میکرد . از همون اول هم که توی رخت کن بودیم دیدم هی نگاه میکنه . سر صحبت باز کرد گفت میشناسی منو گفتم چهرت اشناست نمیدونم کجا دیدمت خلاصه ایشون هم مدرسه ای دوران دبستان بوده . دقیقا یادش بود که من چی میپوشیدم کجا مینشستم کیف مدرسم چطوری بود . خیلی برام  جالب بود بعد این همه مدت همه چیز یادش بود البته با برادر مرحومم هم  همکار بودن از طریق ایشون جویای من بوده اما خاطرات دوران دبستان به اون دقیقی یادش بود تعجب کردم . یادش بخیر دوران دبستان هنوز اون مدرسه هست . خیلی زیاد از اون دوران ایام یادم نیست اما ناظمون مدیر بعضی معلمها یک سری حوادث خیلی خوب یادمه . ناظممون همیشه در حال چوب پوست کردن برای زدن بچه بود ، همیشه خدا چوب از درخت میشکست مرتبش میکرد برای زدن بچه ها . اگر اشتباه نکنم فقط یک بار یکی هم کف دست من زده . خیلی ازش بدم میامد خیلی شدید اگر ترس از پدرم نداشت شاید من هم باید  مثل بقیه همیشه در حال فرار از دستش بودم که چوبش به من نخوره . جالبه این هست که چند سال قبل بعد از حدود 20 سال ایشون راننده من شده بود . روز اولی که اومدم شهرستان و راننده گذاشته بودن که کارهای ایاب ذهاب من با ایشون باشه تا نشستم توی ماشین دیدم این بنده خداهست خیلی تعجب کردم اما دقیقا مثل اون موقعها خرفت بود . پدرم همش سفارش میکرد چیزی بهش نگی هواشو داشته باش و جالب این بود هیچ وقت سرعت ماشینش از 60 بالاتر نرفت که نرفت حتی توی جاده بیرون شهر . 




ادامه مطلب ...

سلام 121

سلام 

دیروز یکی از دوستانم که شرکت بیمه داره اومده بود دفترم و داشتیم روی بیمه کارخونه صحبت میکردیم و کتابچه رو پر میکرد . شنبه تاریخ بیمه نامه  تمام میشه ، بهش گفتم چرا این قدر دیر امدی گفت که یک هفته نبودم رفته بودم کوه سبلان ، دوتا اتوبوس بودیم با دوستان یک هفته اونجا بودیم و برام تعریف میکرد . فقط فقط نگاهش میکردم بعضی از جاهاش حرفهاشو یادم میرفت گوش کنم داره چی میگم . یک جایش گفت که گروهمون حتی برنامه کویر نوردی هم داره . به اینجا که رسید گفتم ان شالله اینده هم من میام سوالتو بپرس تا تمامش کنیم کار دارم سرم شلوغه . 

دو روز قبل با چند تا از همکاران ماموریت بودیم شب تو هتل خوابیده بودیم ساعت 3 صدای خرو پف یکی از همکارا میامد . صبح گفتم یکی داشت خروپف میکرد همشون میگفتند که نه من نبودم اون یکی میگفت اصلا من خرو پف نمیکنم . بهشون گفتم اینو گفتم نه این که چرا خرو پف میکردید یا صدا بود اینو برای این گفت که بگم هر کدومتون هستید  خوش به حالت چه خواب خوبی بودی . 


با دوستان بودیم این جک یکی از دوستان که لر هم بود گفت خیلی خندیدیم .

در مراسم ختم  ... بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین .
لره داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم !!!


سلام 120

سلام

عید فطر مبارک . هر چی ماه رمضان سخت تر باشه عید فطر بیشتر دوست داشتنی تر میشه  . امسال هم که فکر میکنم با این اوضاع گرما طولانی بودن روزها ماه رمضان سخت بوده. هفته قبل رفتم قم  گرمای هوا 50 درجه بالاتر بود گرما از یک طرف و خوشبختانه دفتر هم کولر نداشت از یک طرف دیگه . تشنگیی کشیدم که این چند ساله یادم نمیاید . موقع برگشت هم از شدت تشنگی و البته بی خوابی پشت فرمون خوابم برد زدیم به خاکی .  کلا فکر میکنم روزه گرفتن منسوخ شده اکثرا روزه نیستند . به قول یکی از همکارمون توی این ماه این قدر که نهارخوری شلوغ میشد روزهای عادی شلوغ نمیشد . البته این  یک جنبه شخصی فردی هست و به کسی ارتباطی نداره که کی روزه میگیره یا نمیگره و چرا نمیگره ، اما چند سال قبل مردم بیشتر روزه میگرفتند مقید تر بودن . 

دیروز بنده خدایی اومد عید فطر تبریک بگه گفتش : عیدت مبارک سال نوت مبارک .

ادم میتونه بر حسب تکرار و یا دستپاچه بشه و  عدم توجه اشتباه بگه، اما واقعا اگر خدا توبه ما رو پذیرفته باشه و روز عید فطر میتونه اغاز سال نوی برای ما باشه .


 

ادامه مطلب ...