سلام 135


سلام

این است رسم روزگار


دنیا دو روز است:

یک روز با تو و یک روز علیه تو .
روزی که با توست مغرور مشو ، و روزی که علیه توست مایوس نشو .
چرا که هر دو پایان پذیرند .
 





سلام 134

سلام

چند روز قبل شهرداری کار داشتم رفته بودم چند برگ کپی میخواستند . دستگاه کپی اونجا خراب بود دلالت دادن به بیرون،  نزدیک شهرداری یک عکاسی هست ، صاحب عکاسی معلم من بود چندین سال ، توی دبیرستان گفتم برم اونجا هم نزدیکه و هم ایشونو ببینم . رفتم اونجا  ، بودش در حین کپی گرفتن کمی هم با ایشون صحبت کردم . از گذر زمان صحبت کردیم . گفتم چه زود گذشت و حرف جالبی زدن گفتن وقتی که هنوز تدریس میکردم  همیشه با خودم میگفتم افتابی میاد که من اون روز بازنشسته شده باشم ، یکدفعه اون افتاب هم اومد چند سال هم روش از بازنشستگیم گذشت . ایشون خیلی ادم اروم ساکتی بود هر وقت میبینمش خندم میگیره یاد شیطنتها اذیتهای خودم سر کلاسش می افتم . این قدر اذیتش میکردم که بعضی وقتها از شدت عصبانیت ناراحتی اشک تو چشماش جمع میشد مستاصل میشد که چکار بکنه ، دیگه اینجا اروم میشدیم البته اگر بیرون از کلاس نفرستاده بود . چهار سال دبیرستان با ایشون کلاس داشتم بهترین زمانهای دبیرستان کلاس ایشون بود چند تا کتاب درس میداد اینقدر میخندیدیم اذیت میکردیم که به قول قدیمیها هار هلاک میشدیم . اولها میخواست با درس پرسیدن گیرم بندازه بترسم ساکتم کنه اما من بهترین شاگرد بودم همیشه خودم داوطلب جواب بودم هر راهی که به نظرش میرسد رفت اما نشد و ما بزرگتر نترس تر میشدیم اذیتهای بزرگتر میشد ، تا این که دست به دامن پدرم شد . مجبور شدیم زیر زیری یواشکی پشت پرده شلوغ کاری اذیت کنم . باور کنید خودشم دوست میداشت من شوخی اذیتش کنم وقتهای که حالشو نداشتم خودش تحریکم میکردم شوخی میکرد تا سربه سرش بگذارم کلاسو منفجر کنم البته این حالش دیگه مال سال چهارم بود . 

یادش بخیر 



  ادامه مطلب ...

سلام 133

سلام

امروز اینجا ابریه هوای بارونی ، هنوز کاپشن نپوشیدم هوا سرد شده ، بیرون نیستم که بپوشم . با خودم فکر کردم هر کسی در حین رفت امد ببینه که لباس گرم ندارم  چی با خودش فکر میکنه . راستش هنوز وقت نکردم برم ببینم کجا گذاشتم لباسها رو در بیارم بپوشم . دیشب شب جمعه رفتم روضه همون جایی که هر سال میرفتم دوستان سراغمو میگرفتند که امسال تا الان نیامدی دیشب رفتم هر سال سخنران بسیار خوبی داشتند بسیار عالی با مفهوم هدف مند صحبت میکرد و شاید تنها نکته مثبت این هیئت و  کمی مستمعینو  اگاه میکرد اما امسال یک اخوند جوانی اورده بودن تا رفت منبر گفتم حالا بیا درستش کن این چه کاری بود که کردن وقتی هم که مشغول صحبت شد جز تکبر چرت پرت چیزی ندیدم فهمیدیم که فوق لیسانس داره پایان نامش چیه سایت سخنرانیهای رهبری معرفی میکرد از  روی جزوه  سخنرانیهای ایشونو میخوند و از کارهای خودش میگفت که چنین کردم چنان خواهم کرد ( حیف وقت که متاسفانه از ما گرفت ) و بعدشم همون سینه زدنهای شدید نوحهایی اغراق امیز به قول دوستان این ها چلند . یک موضوعی دیشب دقت کردم و به این نتیجه رسیدم که مداح ( مداح همیشه همین بنده خدا هست و هر سال هستش از بانیان این هیئت هست ) لذت میبره از این نوع سینه زدن و هر وقت مستمعین خسته میشند ضعیف سینه میزنند ناراحت میشه و ایشون جوانها رو به این شکل سینه زدن هدایت میکنه . و جالب بود مستمعین که ( یک پاکینگ هست که حدود 100 نفری جا میشه بسیار تنگا تنگ و 90 درصد هم جوان ) هیچ علاقه ای به سخنرانی وعض ندارند و فقط منتظرن پاپا میکنند که سخنران سریع عرایضشو جمع کنه مداح بیاد سریع پیراهناشو دربیارند مشغول سینه زدن بشن . 




نخستین حقیقت این است که : موفقیت دائم حق انسان است ، اگر چه موفقیت مرا به جائی که هم اینک هستم رسانده است اما مرا به آن جائی که میخواهم باشم ، نمیرساند. 




سلام 132

سلام
بعد از چندین روز ماموریت سنگین دیروز رسیدم . سه شنبه تهران بودم بارون خوبی میامد و من هم لباس مناسب نداشتم و فکر نمیکردم بارون بیاید البته فکر نمیکردم برم تهران و فقط از داخل  ساختمان بیرون نگاه میکردم جنب جوش مردم میدیدم . خیلی دوست داشتم توی اون هوا برم کمی قدم بزنم .

توی جاده ها هم همکارا البوم همایون شجریان میگذاشتند شاید 20 بار این البوم گوش کردیم کلا نظرم در مورد همایون عوض شد . 200 بار فقط جرا رفتی  ، دل به دل گوش کردیم با صدای بلند . اهنگهای با خوانند گان دیگه رو  من دوست نداشتم  هی میزدم این اهنگها . همکارا که حفظ شده بودن همخوانی میکردن .  این البوم برای جاده خوبه .

جمله جالبی برخوردم 

پس انداز : انچه که بعد از خرج کردن میماند را پس انداز نکنید ، انچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند را خرج کنید .

با شرایط اقتصادی الان فکر میکنم کسی خرج بکنه چیزی برای پس انداز کردن داشته باشه .


  ادامه مطلب ...

سلام131

آنکس که بداند و بداند که بداند ،  اسب خرد از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند ،  بیدار کنیدش که بسی خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند  ،  لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند ،  در جهل مرکب ابدالدهر بماند 



 همون موضوع قدیمیه دانستن یا ندانسته




  ادامه مطلب ...