سلام
بعد از یک هفته ماموریت کار سنگین امروز تصمیم گرفتم که کلا استراحت کنم ، برنامه ریختم که تلوزیون نگاه کنم ( البته دیدن تلوزیون من فقط هی تند تند کانال عوض کردنه ) بعدش یک سری به انبوه کتابهای که نخوندم بزنم ظهری بخوابم ، بخوابمااااااااا بعدش برم دوری بزنم سری به دوستان بزنم برم استخر همینطوری بریم جلو ببینیم چی میشه تا شب . دیدم نه بابا امکان نداره ، خیلی محترمانه اومدیم سر کار مشغول شدیم . چند هفته است با یکی از دوستان قرار گذاشتیم که صبحهای جمعه بریم دوچرخه سواری الان چند هفته است منتظر من هستش و چند هفته هم من معطلم تا وقت کنم یادم نره برم دوچرخه ام را روبراه کنم ( قرنهاست سوارش نشدم پنچره هستش) هی این هفته اون هفته و الان هم برای چندیم بار تصمیم گرفتم که هفته دیگه جمعه حتما حتما بریم دوچرخه سواری طبیعت گردی . این سی دی که تو ماشین دارم از بس گوش کردم دیگه امادگی کامل دارم که یک کنسرت اجرا کنم اهنگ زیاد داره اما بیشتر همایون ، شهرام شکوهی گوش میکنم . چند تا سی دی باید تهیه کنم که توی راه سرم گرم کنه خوابم نگیره . همیشه فکر میکنم من تمام اهنگهای خوانندگان گوش کردم و همه تکراری شده دنبال اهنگهای که گوش نکردم میگردم که بیشتر جذابیت داشته باشه و فکر میکنم در اهنگهای مقامی بشه پیدا کرد .
ما نمی توانیم تعیین کنیم چند سال زنده خواهیم بود ، اما میتوانیم تعیین کنیم چقدر از زندگی بهره ببریم .
سلام
اینجا داره بارون میاد عجب هوای عالیی ، به کار پردازمون گفتم هوای بسیار خوبیه پیاده برد لذت ببرید استفاده کن . شنبه هم تهران بارون میامد و بسیار دوست داشتم . تهران با هوای بارونی دوست دارم بخصوص خیابون ولی عصر قدم بزنم اما وقت قدم زدن نمیشه نمیرسه متاسفانه . چراغهای ماشینم خراب شد و فقط نور بالا داشتم و موقع برگشت دیر وقت شده بود و حدود 100 کیلومتر اتوبان نیست و ماشین های روبرو خیلی اذیت میشدن و خودم ناراحت بودم که نمیتونم کاری بکنم و اونها هم فکر میکردن من توجهی به علامت اونها برای تعقیر وضعیت نورم ندارم . خودم هم وقتی توی اون این جاده اگر کسی با نور بالا میامد و بهش علامت میدادم که نور پایین بزن و نمیزد من هم نور بالا میزدم تا متوجه بشه که طرف مقابل اذیت میشه و دید نداره . و به اونها حق میدادم که مثل خودم رفتار کنند .
جمله جالبی برخوردم
لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی " ، شروع کن تا بزرگ شوی ....
ادامه مطلب ...
سلام
دیشب ساعت 12 داشتم توی شبکه های ماهواره میگشتم یک فیلمی برخوردم توی یکی از شبکه ها تا ساعت 2.30 داشتم نگاه میکردم و تمام نشد سبک فیلمهای اکشنی که دوست داشتم هر چند لحظه یک بار هم اگهی پخش میشد اخرش گفتم ، ای تو روحتون با فیلم پخش کردنتون خوابیدم .
بیشتر از زمان خود فیلم اگهی پخش کردن . این شد که امروز ساعت 11 بیدار شدم رفتم کارخونه فقط بخاطر یک ساعت نیم اگهی تبلیغاتی دیدن و همش هم تکراری .
این جمله ظنز سخت معتقدم و خیلی دیدم .
طرف موقع مردن وصیت میکنه سی سال برام نماز صبح و مغرب عشا بخوانید . میگن ظهر چی ؟ میگه اونارو تو اداره خوندم به جماعت.
سلام
مطلبی برام ارسال شد دیدم بسیار عالی و ساده هست و قابلیت اجرایی برای همه داره استفاده بشه بد نیست .
لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهیم :
جهت سلامتی بدن آب فراوان بنوشید، مثل یک پادشاه صبحانه بخورید مثل یک شاهزاده نهار و مثل گدا شام بخورید، از سبزیجات بیشتر استفاده کنید .
در امور روحی جسمی خودمان: از مدیتیشن یوگا و دعا کمک بگیرید ، بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید ، بیشتر بازی کنید ، روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید ، 7 ساعت بخوابید ، روزانه 10 تا 30 دقیقه پیاده روی کنید و در حین پیاده روی لبخند بزنید.
در امور شخصی : زندگیتان را با هیچ کسی مقایسه نکنید ، افکار منفی نداشته باشید ، بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید ،خیلی خود را جدی نگیرید ، انرژی خود را صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید ، وقتی بیدار هستید خیالپردازی کنید ، حسادت یعنی اتلاف وقت ، گذشته را فراموش کنید، زندگی کوتاهتر از آنست که از دیگران متنفر باشید، هیچکس مسئول خوشحال کردن شما نیست ، بیشتر لبخند بزنید .
و جامعه : گهگاه به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید ، هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید ، زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 7 سال سال بگذرانید.
امروز این بچه ها واقعا دارند اذیت میکنند مثل این که معلمهاشون نیامدن . اولین اخطار دادیم بهشون . تا گفتم برید تذکر بدید دیدم بقیه هم شدیدا موافقند انگار همه کلافه شده بودن .
سلام
دفتر جدیدی گرفتیم ، نزدیک دفتر مدرسه پیش دبستانی هست ، چهل پنجاه تایی بچه مچه هستند زنگ تفریحشون میاند بیرون توی یک حیاط کوچیک یه شلوغ کاری میکنند ، معلمهاشون توی زنگ های تفریح برای این که سر بچه ها گرم بشه و اذیت نکنند کمتر بدوند جمعشون میکنند شعر میخونند دست میزنند زنگهای تفریح تقریبا کار همه تعطیل میشه همکارا همه فالگوش هستند چند نفری هم پشت پنجره و نیشا هم تا بناگوش باز، با یه ذوق شوغی همه گوش میدن بعضا هم همراهی میکنند شعرها رو همخوانی . توی کوچه رو که نگاه میکنم عابرین میبینم که در این هنگام از اون جا رد میشند همه خندان با جست خیز . چند روز قبل چند بار پیغام فرستادم که خیلی سرو صدا دارید و نباید محیط اموزشی در اینجور مکانها باشه . حتی تصمیم گرفتم که به اموزش پرورش تلفن بزنم اخطار براشون بفرستند اما کم کم عادت کردم . خیلی وقتها اینقدر سرم شلوغه که اصلا نمیشنوم که امروز چند بار بچه ها زنگ تفریح اومدن بیرون بازی کردن شعر خوندن . دفتر من به حیاط زیاد مشرف نیست و وقتی بخوام توی حیاط ببینم باید از اتاقهای دیگه نگاه کنم اما معلمهای بچه ها خانم هستند دیدم نرم پشت پنجره خیلی بهتره . پسر بچه ها خیلی پرتحرک تر و وقتی شعر میخونند داد میزنند واقعا از ته اعماق بدنشون به قول قدیمیها از ته تهشون جیغ داد میکنند از دردیوار بالا میرند .