سلام
داد از این شرایط اقتصادی واقعا سخت شده من نمیدونم دولت داره چکار میکنه هر روز یک مسائلی پیش میاد که واقعا دهنم باز میمونه . خیلی خسته شدم درگیری زیاد شده با اداره جات یک طرف تامین مواد اولیه یک طرف کمبود نقدینگی که جای خود دارد و مسائل داخلی کارخانه هم که مزید علت شده که اون هم ناشی از وضعیت بد اقتصادی هست . اقای احمدی نجات واقعا مملکت داغون کرد با سیاست عدم مدیرتش وقتی رئیس یک دولت مدیران ارشد یک مملکت دورغ بگند وای به حال قشرهای پایین تر بعضی وقتها اینقدر فشار کار زیاد میشه که به این فکر میکنم رها کنم برم چند وقتی استراحت اما مگه میشه . ان شالله زودتر بتونند کاری کنند شرایط بهتر بشه .
سلام
چند شب قبل اواخر شب داشتم تلوزیون میدیدم فیلم ابوعلی سینا گذاشته بود خیلی خوشحال شدم فکر کردم داره دوباره سریالشو میگذاره اما دیدم نه فیلم سینمایشو گذاشته در واقع خلاصهای از همون سریالها . این سریال خیلی دوست دارم همچنین سریال سربداران . این سریال واقعا قشنگ ساختن .دنبال یک تیکه از فیلم هست که یک اواز دلنشینی میخونه خیلی دنبال اون قطعه صدا گذشتم پیدا نکردم شدیدا دوست دارم بازم اون قطعه رو بشنوم . دوران راهنمایی بودم اگر اشتباه نکنم یک شب اوائل شب بود و سریال سربداران داشت اون موقعها که نه ماهواره بود و نه صدا سیما ما برنامه داشت در هفته یکی دوباری سریالی پخش میکرد و نهایت برنامه ها ساعت ۱۱یا ۱۲ بود تمام میکرد تا مردم برند بگیرند بخوابند و کلا تما برنا مه ها تمام میشد تلوزیون برفکی میشد . اول شروع سریال سربداران توی حیاط بودیم سریال شروع شد و نگاه کردیم و وقتی تمام شد بیرون نگاه کردیم دیدم تا بالای مچ پامون برف نشسته . خیلی خیلی خوشحال شدیم پریدیدم بیرون به بازی کردن . خاطره خیلی جالبی برام مونده .
سلام
دو سه روز قبل یا شایدم بیشتر وقت شد امدم این وب لاگم و مطلب بلند بالایی نوشتم اما متاسفانه نت قطع شد و نشد ثبت کنم و الان هم دقیقا یادم نیست که چی گفتم چی نوشتم . بگذریم . خیلی وقت کم میارم به هیچ کاری نمیرسم با این که عصرها ساعت ۶ دیگه خونه هستم به صورت میانگین و گه گاه زود تر و یا دیر تر هم میشه اما بازم وقت کمه میرم خونه حتما باید بخوابم خیلی در طول روز خسته میشه یک استراحت کوتاه هم که میکنم میشه ساعت ۷یا ۸ تا میام بفهمم چی به چیه ساعت ۱۱ شب شده با این که دو ماهی هست در هفته فقط دو جلسه باشگاه میرم خیلی از کارهای یومیه رو کم کردم اما بازم مببینم با انبوهی از کارهای نکرده مواجهم بیشتر فکر میکنم به خاطر روزهای جمعه و روز های تعطیل هست که مشغول هستم و به کارهای شخصی نمیتونم برسم یا ماموریت که می رم اما باید یک فکر کرد اینطوری نمیشه .
سلام
هنوز هم که ماه رمضان هست رمقهای اخر . دیروز بعد از قرنها رفتم نانوایی نان بگیرم میخواستم برم باشگاه که تنبل شدم نرفتم گفتم با دوچرخه برم یک کمی بیشتر کالری بسوزونیم لاغر تر بشم خلاصه با دوچرخه رفتم نانوایی خیلی خلوت بود ایستاده بودم توی صف یکی امد بغل دستم نگاهش کردم اشنا در امد . با این بنده خدا سالهای خیلی قبل توی باشگاه کاراته کار میکردیم اون موقعها اون دان ۱یا ۲ داشت و من کمربند بنقش بودم و از نظر سنی دانشجو بود و من یک دبیرستانی دوم یا سوم دبیرستان یک مدتی اون مربی کلاس بود در مواقعی که سایر مربیها نبودن یا ارشد کلاس بود و تابستانها معمولا با یکی از دوستانم ما بیشتر کلاس میرفتیم دو سانس کار میکردیم . یک سال تابستون اون هم زود میامد و تا وارد کلاس میشد می گفت مبارزه کار کنیم گرم بشیم و همش با ما دونفر مبازره کار میکرد و هرجور دوست داشت تمرین میکرد و دائم هم میگفت نترسید محکم میزد هم منو هم اون یکی دوستمو خلاصه شاید یک ماهی کارش این بود تا این که یک بار که استادمون امدش سر کلاس از مسافرت برگشت همون اول کلاس با همین هم باشگاهی عزیزمان مبازره گذاشت اندازه این یک ماهی که مارو زده بود زدش هم سن هم بودن با هم اینقدر کیف کردیم هیچ وقت اونطوری اینقدر خشن استاد مبازره نمی داد خلاصه خیلی خوشحال شدیم و برادر استادمون بعد از کلاس گفت این به تلافی شما ها بودا فهمیدیم از کجا اب خورده بعد از اون دیگه اون با ما مبارزه و خیلی ندرتا و وقتی که پیش میاد جلوی ما میافتاد اینقدر اهسته و خیلی هوادار مبارزه میکرد . سالهای بعد که ما بزرگتر شده بدیم ارزو داشتیم یک بار بیاد باشگاه جلوی ما بایسته تلافی نو کهنه رو در بیاریم اما نمیامد و بعدا هم گذشت کنار دیروز تا دیدمش خاطرات برام زنده شد . خیلی دوست داشتم الان کاراته کار میکرد یکتمرین درست حسابی با اون میکردم تا بهش یاد بدم تمرین دادن یعنی چه مبازره یعنی چی اون موقعها من کاراته شوتوکان کار میکردم و جز سبکهای کنترلی بود و الان کیوکوشین که جز سبکهای ازاد هست کار میکنم و اصلا از نظر سطح تمرین و مبارزه با هم قابل مقایسه نیست مبارزه های سبکهای کنترلی بیشتر شبیه سایه زنی یا تمرین کلاسی هستش. البته دیروز بعید میدونم منو شناخته باشه چون خیلی سال از اون موقعها گذشته .
سلام
دیگه کم کم داریم به اخر ماه مبارک رمضان نزدیک میشم حدود ۵ روز دیگه تمام میشه .اواسط ماه که میشه میگم زودتر ماه تمام بشه اما اواخرش که نزدیک میشه میگم کاشکی تمام نمیشد . امسال این معدم خیلی اذیت کرد استرس کاری هم زیاد داشتم مزید علت بود . چه بخواهیم چه نخواهیم ماه تمام میشه مهم این هست که چقدر استفاده کردیم .