سلام
داشتم در کلیپ های گوشیم دوری میزدم به کلیپی طنز برخوردم سالها بود ندیده بودم به این کلیپ برنخورده بودم . خندم گرفت شدید خندیدم . بعد به این فکر کردم که ادمی با چیز پوچی شاد و برعکس با چیز پوچی غمگین ناراحت میشه . به همین راحتی .
شخصی تیری به مرغی انداخت خطا رفت رفیقش گفت احسنت .
تیر انداز بر آشفت که مرا ریشخند میکنی .
گفت نی ، میگویم احسنت اما به مرغ عبید زاکانی
سلام
همش دارم به این فکر میکنم کشور عربستان اینقدر قدرت پیدا کرده که به صراحت از بمب اتم صحبت میکنه و اگر صلاح بداند به خاطر مردمش حاضر تهیه کنه . طقریبا هر کاری بخواهد این کشور میکنه از تجاوز به دیگر کشورها جنگ دخالت در امور سایر کشورها و تا چند وقت دیگه قطب قدرتی با کمک سایر کشورها از جمله کشورهای عربی میشه . حتی صاحب کرسی عضو شورای حقوق بشر در سازمان ملل شده کشوری که جز بیشترین موارد نقض حقوق بشر در جهان هست البته بعد از کشور ما . و حالا هم که جنگ عرب عجم ، شیعه سنی را راه انداخته . آیا حکام ما در کشور نمیتونست کمی به خاطر مرد م ، آینده ایران در نظر بگیرند و واقعا به خاطر مردم ایران تصمیم بگیرند حرکت کنند.
موذنی بانگ میگفت و میدوید .
پرسیدن که چرا میدوی .
گفت : میگویند که آواز تو از دور خوش است ، میدوم تا اواز خود بشنوم . عبید زاکانی
ادامه مطلب ...
سلام
تحریمها تمام شد ، به طبع همه منتظر هستند شکوفایی اقتصادی صنعتی اجتماعی فضایی توی دستاشون حس کنند . البته مسولین کشور ما درساشونو خوندن دیکته هاشونو نوشتن به قول معروف دست پیش گرفتن که پس نیفتند قبل از اجرایی شدن برجام میگفتند که اگر تحریمها رو بردارند انتظار شق القمر نداشته باشید هیچی تعقیر نخواهد کرد تا بیاد اقتصاد وچرخ ممکلت تکون بخوره باید خیلی صبر کنید . به نظر من تا این حضرات این نظر عقیده این روش مملکت داری دارند هیچ چیز تعقیر نخواهد کرد به قول اون طنز پرداز که بعد از انقلاب همیشه در زمان حساس هستیم ، کی این زمان شرایط حساس تمام میشه الله اعلم .
شخصی ماست خورده بود قدری به ریشش چکیده . یکی از او پرسید که چه خورده ای ،
گفت کبوتر بچه .
گفت راست میگویی که فضله اش بر در برج پیداست .
عبیدزاکانی
ادامه مطلب ...
سلام
امروز یه رفتار جالبی دیدم که هنوز دارم روش فکر میکنم .
امروز مراسم هفت پدر دوستمان بود . دوستان زیادی از شهرهای اطراف امده بود و سرم من هم خیلی شلوغ بود با دوستان بودم . یکی از اون نفرات بنیان گذار سبک کاراته ای که کار میکردم بود . ایشون ادم با اسم رسم با شخصیت دنیا دیده ای هست . من ندیدم نماز بخونه یا اعتقادات خاصی به مذهب داشته باشه و اگر هم داشته باشه هیچ وقت ابراز نکرده . امروز ظهر که امدن لطف کردن پیش من بودن بعدظهر رفتیم مسجد وقتی قران اوردن در مسجد پرسید این قران با ترجمه هست یا نه و جزوه که ترجمه فارسی قران داشت گرفت . من فکر کردم اصلا قران نمی خونه یا اصلا نگیره بخونه اما قران گرفت و فکر میکنم فقط ترجمه قران خوند یا اگر عربی خونده ترجمه فارسی هم توجه کرد. اکثرا عادت کردیم قران میخونیم بدون این که توجه کنیم ترجمش چی قست ، چی میخونیم . فکر میکنم کار ایشون بهتر باشه که اگر فقط ترجمه قران میخونه و میفهمه که خدا تو این کتاب چی گفته . چندین بار قصد کردم که این همه قران میخونم یک با هم قصد کنم قران با ترجمش به صورت کامل بخونم . البته هر وقت فرصتش بوده به ترجمش هم توجه میکردم اما هیچ وقت کل قران به صورت کامل نخوندم.
سلام
روز چهار شنبه عصر با یکی از دوستان نزدیک مشغول کاری بودیم بهش زنگ زدن حال پدرت خوب نیست بیا بیمارستان ، وقتی رسیدیم چند لحظه ای بود پدرش از دنیا رفته بود . باورش براش سخت بود بالای سر پدرش گفتن کاری نمیشه کرد تمام کرده . روز چهار شنبه ، پنچ شنبه با ایشون بودم . وقتی در غسال خانه بودیم همش فکر میکردم یک روز هم من .ایا اماده ای . ایا اماده ایم .
خطیبی را گفتند :
مسمانی چیست ؟
گفت : من مردی خطیبم ، مرا با مسلمانی چکار .
عبید زاکانی