ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
یک مسابقهای هست روزهای جمعه عصر اگر اشتباه نکنم میگذره یک مسابقه گروهی هست و چند نفر در قالب یک تیم با یک تیم دیگه مسابقه میدن . خیلی دوست دارم یک بار شده توی مسابقه تیمی شرکت کنم یا مسابقاتی از تلوزیون نشون میده که با هم چند نفر مسابقه میدن خیلی خیلی دوست دارم توی این مسابقات شرکت کنم بعضی وقتها افرادی شرکت میکنند که واقعا همه حرص میخورند چقدر ضعیف بی دست پا هستند . دوست دارم خودم شرکت کنم ببینم چه کاره هستم چقدر توان دارم . خودم احساس میکنم میتونم جز نفرات اول باشم اما شرایط مسابقه خیلی فرق میکنه . همیشه توی کلاس وقتی های که حس تمرین دادن دارم مثل بقیه اساتید مربیها کنار نمی ایستم تمرین بدم خودم بیشتر از بقیه فعالیت دارم اکثر اوقات بعد از کلاس بازم توان دارم خسته نیستم . چند تا مسابقه هم توی ماهواره میبینم اونها هیجانش بیشتر ه و به غیر از امادگی بدنی یک کمی هوش ذکاوت هم احتیاج داره باید موقعیت سنجی کرد . یاد یک موضوعی افتادم . سه سال قبل یک روز زمستانی دوستان تلفن زدن روز جمعه بود که امروز روز ورزش یا تربیت بدنی یک همچین چیزی هست هیئت کوه نوردی دعوت کرده باید بریم و رئیس هیت هم از دوستانم بود گفت باید بیای . فقط جمعه ها هست که من صبح کمی بیشتر می خوابم . اونروز به سختی ساعت 5 بلند شدم رفتم جمعیت هم بد نبود یک مسافت طولانی پیاده روی و بعدش پذیرایی و برنامه تمام شد و حدود 50 نفری از ورزشکارها و کوه نوردها ماندن قرار شد از اونجا حرکت کنند و برند به یک محل دیگه تا گفتند کجا باید بریم گفتم خیلی راه هست اجبارمون که نکردن اونها همه میگفتند میریم خیلی خوبه و قرار بود که اونجا نهار بخورند حرکت که کردن من با یک نفر دیگه گفتیم ما جلو جلو میریم خبر بدیم چند نفرید اماده باشند برای برنامه نهار . یک کمی جلو زدیم بعد پیچوندیم ساعت 9 تو خونه بودم . اونها ساعت 3.30 رسیدن به محل مورد نظر هم دیگرو داشتند میخوردن از گرسنگی خستگی و به قول معروف پدر پدر شون درامده بود . وقتی رسیدن و دیدن که ما نیستیم نرفته بودیم و داریم به ریششون میخندیدیم کفرشون درامده بود خودشون هم فکر نمیکردن اینقدر راه باشه طول بکشه سخت پشیمون بودن و ضمنا غذا هم ابگوشت درست کرده بودن کم بوده . هنوز هم که هنوزه خیلی خوشحالم اون روز نرفتم و اونها هم هنوز که هنوزه یادشون نرفته هی میگند . ادم باید بدونه چکار میکنه دلیلی نداره خودمو بکشم که میخوام برم کوه نوردی هر وقت صحبتش میشه من میگم شما تعریف کنید من هم قول میدم قشنگ گوش بدم کیف کنم . وقتی میگم راه زیاده کوه های سنگی جلو راه دارید خیلی سخته گوش کنید دیگه .
سلام
چقدر خوبه شما بالاخره اقرار کردید که دلیلی نداره واسه ورزش مرزش خودکشی کنید !
راستش این کار اونها یک نوع سادیسم خود ازاری بود .
[:S007: آقای اقتصاد بگو اسمت چیه بابامردم از فضولی؟
جالب بود
من ورزش دوست ندارم!
علایق فرق میکنه . بستگی داره به ورزش به چه دیدی نگاه کنید .
سلام
اگه خواستید مسابقه شرکت کنید قبلش اعلام کنید تا ما بشینیم نگاه کنیم بخندیم
مطمئن باشید ابروریزی راه نمیاندازم