ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
توی این هفته با یکی از رفقا رفتیم استخر ، شاید حدود دو ماهی بود نرفته بودم هم وقت نشده بود و هم ماه رمضان بود . استخر میرم 20 دور عرض استخر شنا میکنم که خودش یک جلسه ورزشی باشه کنار تفریحش . دور دهم کنار استخر موندم کمی استراحت کنم نفس بگیرم با دوستم صحبت میکردیم یه بنده خدایی اومد کنارم هی نگاه نگاه میکرد . از همون اول هم که توی رخت کن بودیم دیدم هی نگاه میکنه . سر صحبت باز کرد گفت میشناسی منو گفتم چهرت اشناست نمیدونم کجا دیدمت خلاصه ایشون هم مدرسه ای دوران دبستان بوده . دقیقا یادش بود که من چی میپوشیدم کجا مینشستم کیف مدرسم چطوری بود . خیلی برام جالب بود بعد این همه مدت همه چیز یادش بود البته با برادر مرحومم هم همکار بودن از طریق ایشون جویای من بوده اما خاطرات دوران دبستان به اون دقیقی یادش بود تعجب کردم . یادش بخیر دوران دبستان هنوز اون مدرسه هست . خیلی زیاد از اون دوران ایام یادم نیست اما ناظمون مدیر بعضی معلمها یک سری حوادث خیلی خوب یادمه . ناظممون همیشه در حال چوب پوست کردن برای زدن بچه بود ، همیشه خدا چوب از درخت میشکست مرتبش میکرد برای زدن بچه ها . اگر اشتباه نکنم فقط یک بار یکی هم کف دست من زده . خیلی ازش بدم میامد خیلی شدید اگر ترس از پدرم نداشت شاید من هم باید مثل بقیه همیشه در حال فرار از دستش بودم که چوبش به من نخوره . جالبه این هست که چند سال قبل بعد از حدود 20 سال ایشون راننده من شده بود . روز اولی که اومدم شهرستان و راننده گذاشته بودن که کارهای ایاب ذهاب من با ایشون باشه تا نشستم توی ماشین دیدم این بنده خداهست خیلی تعجب کردم اما دقیقا مثل اون موقعها خرفت بود . پدرم همش سفارش میکرد چیزی بهش نگی هواشو داشته باش و جالب این بود هیچ وقت سرعت ماشینش از 60 بالاتر نرفت که نرفت حتی توی جاده بیرون شهر .
از اون دوران گفتم و این هم خوبه بگم علاقه شدیدی به گوش کردن اهنگها و ترانه های خارجی داشتم شدیدا ، بیشتر شبها تا صبح رادیو گوش میکردم و بیشتر رادیوهای خارجی ایرانی میشناختم و گوش میکردم خیلی وقتها اگر یک برنامه ای تلوزیون داشت و دوست داشتم نگاه کنم می رفتم دورتر از همه رادیو میگذاشتم بغل گوشم گوش میکردم تا مزاحم بقیه نباشم و همزمان هم تلوزیون نگاه میکردم و هم رادیو گوش میدادم .
یک اهنگ قشنگ ایتالیایی از Riccardo Cocciante
http://lostdata.persiangig.com/audio/Riccardo%20Cocciante%20-%20Cervo%20A%20Primavera.mp3/download?010d
کاراتون خیلی خوبه امیدوارم همیشه اینجوری باشه
من زیاد بهتون سر میزنم بیشتر مطلب بزارید
6565
به همین منوال جلو میرم
یه کتک نا حق از یه ناظم بیشعور خوردم که هنوز بعد از 45 سال میگم اگه زنده باشه و ببینمش حتما" تلافی میکنم
نمیدونم چرا از دلم بیرون نمیره
بعضی خاطره ها یا حواث دوران بچه گی در ذهنمون میمونه
سلام
یعضی ها حافظه ی خیلی قوی دارن...
من که حافظه ام ثانیه ای کار میکنه...
هیچی یادم نمیمونه!!!
حافظه ها با هم فرق دارند
شاید یه لباس خاص رو هی می پوشیدی که تو یادش مونده
تا جایی که یادمه لباس خاصی نداشتم. اما همیشه احساس میکردم به توجه میشه
معمولا کمتر پیش میاد مردا به جزئیات توجه کنن چه جالب که یادش بوده این چیزا رو!
من خودم یادم نبود ، حالا چرا منو دقیقا میدونست نمیدونم