سلام 108

سلام

بعد مدتی وقت شد بیام اینجا سری بزنم . دیگه نمیخوام از خستگی حرف بزنم که شاید تکراری باشه . بشدت سرم شلوغ شده و کنار کارها ماموریت هم اضافه شده و خیلی کارهام روز مره ام  عقب افتاده . خیلی روزها  نمیدونم امروز چه روزی و میپرسم امروز چند شنبه هست . فقط یک ماشین کوکی شدم.  این مدته چندین بار یزد رفتم و طولانی مدت موندم . اول برای یک ماموریت ساده رفتم اما همن سرکشی ساده تبدیل به یک کار سخت سنگین شد . متاسفانه چند نفر از همکاران کارهای خلاف کردن و مسئول حسابداری نمیفهمید چرا حسابها نمیخونه و توی حسابها دست برده مختوش کرده بود و جزئیات بماند  حسابداره هیچی نمیگفت هر بار میرفتم و چیزهای جدیدی کشف میکردم و وقتی تحت فشارش میگذاشتمش و سرش داد میکشیدم حرف میزد و وقتی هفته بعد دوباره میرفتم چیزهای جدید پیدا میکردم و دوباره همون سریال و هر چی بهش میگم چرا حرف نمیزنی چرا همه چیزو نمیگی چرا باید بگردیم با زور ازت حرف بکشیم . یک ادم کوتاه قد ضعیف و دستش هم فلج بعضی وقتا که بد جور عصبانی میشدم و شدیدا دعواش میکردم و از شدت عصبانیت الفاظ بد و ناسزا بهش میگفتم  فقط سرش پایینه میگه اشتباه کردم ببخش بچگی کردم نفهمیدم . همش میگم یک وجب قدشه چه کارها که نکرده . و تعجب میکنم که اصلا هیچ احتیاجی به این کارها نبود خودش میگه ترسیدم حسابها نمیخوند این کارهارو کردم اما نیازی نبوده فقط کافی بود میگفت من مشکل دارم همین . به هر حال هنوز درگیرش هستم و یک هفته مهلت داره کسری وجوه مشخص کنه و در غیر این صورت مجبورم جور دیگهای رفتار کنم . من از بعضی کارهای این ادم دو پا میمونم که چرااااااااا. 

سه شنبه عصری دیگه خیلی کلافم کرد گفتم تلفن بزنید ضامنش بیاد میدونستم ضامنش برادرشه وقتی برادرش اومد یک جمله ازش شنیدم که به دلم نشست به برادرش که کارمند ما باشه میگفت اونم با لهجه غلیظ یزدی " مهدی فقط فارسی  خیلی یواش یواش حرف بزن بگو چکار کردی تا بفهمند " . هر وقت  حرف میزد تا چند جمله میگفت یزدی خیلی غلیظ صحبت میکرد نمیفهمیدم چی میگه میگفتم فقط اروم حرف بزن ببینم چی میگی . اما یزدیها در کل  ادمهای خوبی هستند . 



در به کار بردن کلمه ها دقت کنیم ، چون ممکن است یک کلمه ما را عاقل و کلمه دیگر ما را کم عقل جلوه دهد .      کنفوسیوس


 

 http://www.persianpersia.com/music/p/nakissa.php?artistid=113&Albumid=440&AlbumName_e=No%20Bange%20Kohan&artistfamilye=Alizadeh

نظرات 9 + ارسال نظر
زهرا جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:56 ب.ظ http://jalab30.blogfa.com

چقدر زندگیت سخته
ماهم با مدرسه یزد بودیم تازگیا .

جای دیدنی فکر کنم زیاد داره

فاطــــــــــمه جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 ب.ظ http://www.saheleparvaz.blogfa.com

سلام.حالا این اقا ک ی وجب قدشه باشما راه اومد؟
یا میخواید ی طور دیگه رفتارکنید!
اگه امیدی بهش نیست ک متنبه بشه ی طور دیگه برخورد کنید
اهنگ زیبایی بود
پایدار باشید
مهرافزون

بله قشنگه از کارهای علیزاده هست

فاطمه جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

بنده خدا حتما هم سرش شلوغ بوده هم تخصص کافی نداشته
ولی من نیروی خوب حسابدارتو یزدسراغ دارم که اگه خواستید معرفی می کنم.

آهنگ هم زیباست.

نعععععععععععععععع
پس گوش بدید لذت ببرید

گندم یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ http://paberahne64.blogfa.com

سلام دوست خوبم
خسته نباشین روز های پر کاری داشتین
این موجود دو پا یه بهونه یی داره برای اشتباهاتش اونم جایزالخطا بودن شه، آدم باید با خودش رو راست باشه ایشونم باید از همون اول بشما می گفت حسابا نمی خونه فوقش توبیخ می شد ولی پیش وجدانش روسفید می موند، بهر حال شما یه فرصتی بدین تا جبران کنه بخشش از بزرگان.
راستی ممنون از حضورتون.

فرصت دادیم ببینم چکار میکنه . تشکر

maRyam یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ب.ظ http://payamebaran.blogfa.com

امان از بشر دوپا!!!!
چند روز پیش رفتم بانک حساب باز کردم چندتا برگه داد امضا کنم چون آخر ساعت اداری بود و خودمم عجله داشتم نخونده همه رو امضا کردم...بعد دیروز داییم بهم میگه برگه پولشویی رو هم امضا کردی؟!!!!!
عجب روزگاری شده...روزگار تلخ تر از زهر....
آهنگ سنتی بود...خیلی کم سنتی گوش میدم تقریبا هیچ...

گوش بدید این سبک اهنگ هم خوبه

*فاطمه* پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ق.ظ http://daftarezendegieman.mihanblog.com/

چارش یه لگد در گوش بوده شما که دیگه استادین نباید من بگم.

باید به کسی زد که ارززشو طاقتشو داشته باشه

maRyam یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:02 ب.ظ http://payamebaran.blogfa.com

سلام
نیستید؟؟؟؟

میام

*فاطمه* پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ق.ظ http://daftarezendegieman.mihanblog.com/

دوباره کم پیدا شدین؟

ماموریت پشت ماموریت
میام ان شالله

ساراشاعری نشسته برکاغذ جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ http://hodehayebisabab.blogfa.com

تومدیریت بایدقاطع بودولی ناسزانگی لطفا[:دلم واسه این شکلکهاتنگ شده بودS025:]

قاطعععععععع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد