سلام ۱۸

سلام  

دو روز قبل مادر یکی از همکاران فوت کرده بود . یکی از همکارانی بود که از دوستان صمیمی هم محسوب میشد و تصمیم گرفتم برای مراسم خاکسپاری برم . به اتفاق چند تا از همکاران رفتیم . باز هم تنگر دیگر . همیشه این جمله توی ذهنم هست که وقتی مامور قبض روح میایند اون بنده میگه چرا بدون اطلاع یک باره و جوابی که  خواهند شنید این هست که مگر در مرگ نزدیک ترین افراد شرکت نکردید مگر پدر مادر برادر خواهر دوست ..... نرفتند اینها همه هشدار زنگ خطر بود. به خودم می گم که مگر نمیبینی کجا قرار بری  سرانجامت کجاست ، پس چرا کاری نمیکنی چرا فکری نمیکنی تا کی در غلفت گناه . ما انسانها چقدر غافلیم چقدر بی خیال هستیم . خدا به همه ما رحم کنه و مورد عفو بخشش خودش قرار بده .

نظرات 2 + ارسال نظر
امیری پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام
انشالله شما و عزیزانتون زنده و تندرست باشید.
من از مرگ و قبر میترسم...
امروز هم اتفاقا مراسم تشییع جنازه شوهر خاله یکی از دوستام بود..که از کنار مسجد محله گذشتن...و صداشونو میشنیدم...و به این فکر میکردم که...چند ساعتی بیخبری..یه چیزی شبیه خواب و بیهوشی...و وقتی میفهمی کجایی که دیگه مفرّی نیست....
من از قبر میترسم...از تاریکیش..از تنهاییش...از فشار قبر...

سیمین دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://ahoramazda111.blogfa.com

جای بدی نری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد